از اتفاقات دلچسب رمضان که هرسال تکرار میشود، همین سر سفره یکدیگر نشستن است. سنتی که در حسینیه طفلان مسلمبنعقیل عیدگاه از ۲۱ سال قبل با یک نان و تخممرغ ساده سرگرفت و تاکنون هم تعطیل نشده است.
در محفل بزرگ حسینیه که هر روز درِ آن قبل از اذان مغرب روی زائر و مجاور باز میشود، کاسب، خانهدار، ورزشکار، پاکبان و... همه کنار هم مینشینند و افطار میکنند.
سفره پربرکتی که در شب پنجم میهمان آن شدیم تا در گفتوگو با متولی و خادمان افتخاری آن از ۲۱ سال میهمانداری از روزهدارها بنویسیم که به اعتقاد آنها زندگیشان بیمه دعای سر سفره روزهدارهاست.
صادق مکرم عیدگاهی متولد سال ۱۳۳۱ و اهل مشهد است. حسینیهای که در محله عیدگاه با نام او شناخته میشود، نه فقط بهدلیل مدیر این مکان بودن، بلکه بهدلیل سفره افطاری که او از ۲۱ سال قبل هر رمضان برای روزهداران پهن کرده است: من و مرحوم محمد طهامی از قدیم باهم دوست بودیم. درست ماه رمضان ۲۱ سال قبل او بیست قرص نان خرید و من هم بیست عدد تخممرغ خریدم.
به همین سادگی اولین سفره افطاری عمومی در حسینیه پهن شد. سفرهای که هیچوقت در این سالها جمع نشده است و در سال گذشته هرشب میزبان پانصد روزهدار بودیم. اما امسال بهدلیل افزایش هزینهها، هرشب فقط به سیصد نفر افطاری میدهیم.
نوع افطاری هرشب در حسینیه طفلان مسلمبنعقیل به بانیان مجلس بستگی دارد. بانیانی که بیشتر بازاری هستند، مانند خود حاجیمکرم که کاسب بوده است: هزینههای افطار را بیشتر اعضای هیئتامنا و دوستان بازاری تقبل میکنند. البته مردم و زائران هم همکاری میکنند.
پهنشدن سفره کریمانه برای میزبانی از مردم در این حسینیه فقط به ماههای رمضان خلاصه نمیشود؛ در همه ایام شهادت و تولد ائمهاطهار (ع) درِ این حسینیه باز است تا مردم سر سفره بنشینند. مکرم میگوید: کنار هم نشستن و دورهم جمعشدن مردم که بیشتر زائرانی از شهرهای مختلفاند، برایمان شیرین است. از طرف دیگر، خود آقا امامرضا (ع) نگاهی ویژه به این خوان پربرکت دارند که با همه سختیها تعطیل نشده است.
حاجیمکرم بارها نام امامحسین (ع) را میآورد و میگوید: معتقدم همانطور که امامعلی (ع) میگویند «من خدایی را که نبینم، عبادت نمیکنم»، من هم میگویم لطف امامحسین (ع) را در اینجا میبینم و به ما در این محل که همه افتخاری کار میکنیم، ثابت شده است هرچه در خانه امامحسین (ع) کار کنیم، عوضش را میدهد. نمونه آن هم برای خود من شفای دخترم بعد از سکته مغزی است.
صادق مکرم میگوید: زمانی که زمین حسینیه ساخته نشده بود، مادرم در همان محل به بچهها درس قرآن میداد. سیزده سالم بود که خرج مادرم را میدادم و معتقدم هر کاری توانستهام انجام بدهم، از دعای مادرم است. شاید باورتان نشود که از حدود هفت سال قبل سرطان گرفتم و دکترها میگفتند شش ماه بیشتر زنده نمیمانم. اما سالهاست که با همین دعای خیر مادر زندگی آرامی دارم. این روزها هم خدا را شکر میکنم که نعمت این خدمت را به من داده است.
مهدی مرادپور شصتویکساله را که اصالتش به همین محله برمیگردد، هرشب میتوان درحال پذیرایی میان روزهدارها پیدا کرد. او با همسر و خواهر همسرش هرشب بهصورت افتخاری برای روزهدارها سفره پهن میکنند. طبق گفتههای او، ارزش این خدمت آنها به همان خدابیامرزی است که روزهدار بعد از بلندشدن از سر سفره حسینیه به آنها میگوید. فاطمه دوابی و فاطمه افجنگی همراه با دخترش، سحر محتشم، هم درحال خدمت هستند که با تأکید میگویند: هرجایی مثل همین حسینیه هم میتوان خادمالرضا (ع) بود.
بدن خسته و نگاه خستهترش در میان صحبتکردنهای شیرینش با روزهدارها گم میشود. همکلامش که میشویم، از جانبازیاش میگوید و اینکه از بیست سال قبل افتخار خدمت در حسینیه را پیدا کرده است. محمدحسن عباسزاده معتقد است زندگیاش بیمه امامحسین (ع) است. از خاطراتش با زائران در این حسینیه میگوید و دعوتش به کربلا توسط زائران. دعوتی که بهجای حرم امامحسین (ع) از حرم حضرتابوالفضل (ع) سر درآورده است. این را به فال نیک میگیرد که شرط ادب این بوده نخست بهسراغ برادر جانبازش برود و اذن دیدار آقا را بگیرد.
در کنار او، مرتضی امینی را پیدا میکنیم؛ جوانی متولد سال ۱۳۶۹ که بهتعبیر خودش از پانزده سال قبل نوکری برای ائمهاطهار (ع) را در حسینیه قبول کرده است. او میگوید: امامحسین (ع) با وجود همه بدیهایم، مرا به اینجا دعوت کردند و در زندگی هم خیلی چیزها به من دادند که آخرینش برات کربلا بود. او برکت زندگیاش را مدیون خدمت در این حسینیه میداند و میگوید: دعا میکنم هیچوقت چراغ این خانه خاموش نشود.
گلناز مانیان زائری از اصفهان است که بهتنهایی به زیارت آقا مشرف شده است. او بهدلیل هزینههای زیاد، شبها در حرم میخوابد و برای وعده افطار هم میهمان این حسینیه میشود. او چیزی از این مکان نمیداند، اما از برخورد خوب میزبانانش تشکر و در حقشان دعا میکند خدا به هر دانه برنجشان هزاران حاجت را روا کند.
تاریخ شکلگیری هیئت طفلان مسلمبنعقیل به سال ۱۳۱۲ آنطور که مهدی مرادپور از قدیمیهای عیدگاه تعریف میکند، والده یکی از واقفان خواب دیده این زمین قبر دو فرزند مسلمبنعقیل شده است و به همین علت، وصیتش تبدیل زمین به حسینیه بوده است.
طبق گفتههای حاجیمّکرم، هیئت ابتدا در مسجد صاحبالزمان (عج) عیدگاه برنامه داشت. در سال ۱۳۶۴ با صحبت هیئتیها، مالکان زمین آن را در اختیار حسینیه قرار دادند. بعد از چندسال با تصمیم هیئتامنا، مدیریت اینجا بهعهده او گذاشته شده است. بعد طبقات حسینیه یکییکی ساخته شد.
او به عکس سردر حسینیه اشاره میکند و میگوید: حدود دو دهه قبل به کربلا رفتم و از حرم طفلان مسلمبنعقیل این عکس را گرفتم و اینجا نصب کردیم. سپس آیاتی از قرآن و اسم دوازده امام را به آن اضافه کردیم.